ساعت کوک نشود، چرخدندههایش زنگ میزند
بازيگري
و بازيگرداني در همصحبتي با محمد الهی، بازيگر تئاتر
محمد الهی بعد از چند دهه فعاليت در تئاتر، تلويزيون و سينما، در سال72 به موفقیتی رسید که در تاریخ تئاتر مشهد کمسابقه بود. او بعد از بازي در نمايشهاي «چهار صندوق»، «ايستگاه برزخ»، «شكستخوردهها»، «خانات»، «مظلوم پنجم»، «يك پنجره دو پرواز»، «جنجال در قهوهخانه»، «نقل تلخ» و «ديكته و زاويه»، در نمايش «شنا در آتش» بازی کرد و توانست به افتخار كسب عنوان بازيگر اول مرد دوازدهمين جشنواره سراسري تئاتر فجر نائل شود.
او در ادامه فعالیتهایش در 3نمايش «دانگ هفتم»، «عشیق» و «ما همه اهل یک محلهایم» اثر رضا صابري بهعنوان بازیگر در 3دوره از جشنواره تئاتر فجر بهروی صحنه رفت.
این هنرمند همچنین کارگردانی نمایش «مظلوم پنجم»، «پوتينهاي پايدار»، «جنگ زير نورافكن»و «به باران بگویید» را در کارنامه هنری خود دارد.محمد الهی علاوه بر فعالیتهای تئاتری، در سریالهای و فیلمهای بسیاری چون «قدرت»، «عمارت پدری»، «زمزمه» ، «بگو كه هستم»، «گمگشته»، «بازي زندگي»، «به خاطر من»، «مردان كوچك»، «عنكبوت»، «تصوير آخر» و «هشتمين شرط»و«كت جادويي» بازی کرده است.
بازی و نیز بازیگردانی او در تلهفیلم «آمبولانس» که به تازگی در اصفهان فیلمبرداری شده، بهانهاي شد تا با او همكلام شويم.
آقای الهی چه شد كه بعد از یک عمر بازیگری در عرصههای مختلف، برای اولینبار بازیگردانی فیلم «آمبولانس» را برعهده گرفتید؟
من توسط کارگردان فیلم دعوت به بازی در اين فيلم شدم و با توجه به شناختی که از هم داشتیم، علاوه بر بازی، بازیگردانی كار را هم پیشنهاد داد و من نيز به دلیل اینکه هم بعد از 30سال بازیگري خیلی علاقهمند بودم که این هنر را تجربه کنم و هم «آمبولانس» را کاری طنز با فضایی بسیار دلنشین دیدم، بازیگردانی این فیلم را پذیرفتم.
تعریفتان از بازیگردانی چیست؟
بازیگردان كسي است كه شخصيتها را به بازيگر تفهيم میكند و او را در جريان فضاي داستان فیلم قرار میدهد. بهطور حتم نگارش كامل شخصيتها و تفهيم اصول بازیگردانی به نقشآفريني هر بازيگري كمك شاياني ميكند.
فكر ميكنيد حوزه بازيگري آنقدر وسيع شده كه حضور يك بازيگردان در كنار كارگردان ضروري باشد؟
در تهران، هر بخش از اجزاي كارگرداني را كارشناسي ويژه ميچرخاند و براي همين است كه آثار قابل قبولتري نسبت به شهرستان به روي صحنه ميروند. به نظر من حضور بازيگردان براي تفهيم نقش و هدايت آن به سوي شخصيت موردنظر، بسيار موثر خواهد بود. بازیگردانی، عنصری است که در آثار تلویزیونی و سینمایی فراموش میگردد و نگاه مثبتی به آن نمیشود. بازیگردانی قرار است از بار کاری و دغدغههای كارگردان کم کند تا او به کیفیت کار بیشتر متمرکز شود. من بعد از چند دهه بازیگری بهسمت بازیگردانی رو آوردم و الآن متوجه شدم كه چقدر این حرفه در فعالیتهای تصویری سخت است.
اين سختي كار به چه دلیل است؟
ما در همین کار بهغیر از چند بازیگر اصلی که در عرصه تصویر حرفهاي بودند و شرح وظیفه هنری خود را میدانستند، با چند بازیگر تئاتر هم همكاري داشتيم که در قاب تصویر بازی نکرده بودند. معمولا بازیگرانی که از تئاتر وارد سینما میشوند، هرچند بازیگران موفقی هستند ولی بهطور حتم باید راهنمایی و هدایت درستی شوند. به همین دلیل برخی از بازیگرانی که از تئاتر وارد سینما میشوند، به بیراهه میروند. چون برای آنها باید تفهیم کرد که نوع بازی در تئاتر با شیوه بازیگری در سینما بسیار متفاوت است.
چه تفاوتي ميان بازيگري تئاتر با بازيگري در عرصههاي تصويري وجود دارد؟
بازيگر تئاتر بايد بهگونهاي به ايفاي نقش بپردازد كه تماشاگران رديف اول و نيز رديف آخر سالن، حالات و روحيات او را بر روي صحنه درك كنند و بهنوعي بايد در نقش غلو كند. ولي تماشاگر سينما و تلويزيون، دوربين است و مخاطب از يك زاويه بازي او اشراف دارد و نيازي به غلو نيست و بازي او بايد نرم و روان باشد و به اصطلاح زيرپوستي كه تنها تمام بازي او به چشم مخاطب ختم شود. بازيگر تئاتر بايد از فن بيان و بدن و حركت درستي برخوردار باشد. در تئاتر، تماشاگران از تمام زوايا بازيگر را زير نظر دارند ولي در سينما اينگونه نيست. بازيگر سينما اگر از فن بيان خوبي برخوردار نباشد، دوبله به كمك او ميآيد. بازيگر در سينما بر اساس لنز دوربين بايد بازي كند. اگر در مكانيسم ساختمان تئاتري وارد شويم، تفاوتهاي بسيار دیگری هم با سينما خواهيم يافت. بازيگري تئاتر، گفتگوي دائم و تبادلفكر است. تداوم حس بازي در تئاتر زنده است.
این تداوم حس بازي در فیلم و تلويزیون وجود ندارد؟
تداوم حس بازي در تئاتر زنده است و بازیگر قادر است بهطور دائم خود را نسبت به شرايط تعديل كند. اين رشد و تعديل ميتواند تا آخرين روز اجرا ادامه يابد. بازي در تئاتر اتفاقي است كه هرگز در روز بعد تكرار نخواهد شد بلكه تغيير مييابد. بازيگران در تئاتر با حضور تماشاگر، موقعيت خود را درك ميكنند و به نقش خود شكل ميدهند و با واكنشهاي تماشاگر، به حس و سكوتهاي لازم دست مييابند. در تئاتر، بازیگر حسی را شروع میکند و تا آخر آن اثر، ادامه میدهد و بهنوعی حس او تداوم دارد، اما در عرصه سينما و تلویزیون، تقطيع حس است. یعنی صحنه آخر را اول میگیرند و امکان دارد پلانهای اول فیلم را در آخر پروژه فیلمبرداری کنند. بنابراین بازیگر باید هدایت شود تا آن حس فراموش نشود. برخی مواقع یک صحنه واحد بهخاطر یک سری شرایط، کامل گرفته نمیشود و فردای آن روز بازیگر فراموش میکند در چه حسی بوده است و اینجاست که یک نفر او را باید راهنمایی کند تا آن حس از یک پلان به پلان دیگر تغییری نکند. این مهم توسط فقط بازیگردان که تخصصی و فنی به هنر بازیگری نگاه میکند، صورت میگیرد.
فکر میکنید در زمینه بازیگردانی هم موفق بودید؟
بله، فکر میکنم موفق بودم، چون تاجبخش سلطانی، پوراندخت مهیمن و مهدی امینیخواه به دلیل تجربیاتی که داشتهاند، در طی تمام پلانها و سکانسها کمتر مشکل خارج شدن از نقش را نداشتند ولی بههرحال برای ارائه درست نقش با هم خیلی تبادل نظر میکردیم ولی بازیگران تئاتری فیلم بیشر وقت مرا میگرفتند. کار فیلمسازی مانند کامل شدن پازل میماند. تمام بازیهای بازیگران اصلی و فرعی و یا پررنگ و کمرنگ در کنار شکل هم کامل میشود و رسیدن به این مهم برعهده بازیگردان است. اگر یکی از این پازلها توسط بازیگران درست انجام نگیرد، بازیگری ناقص ارائه میشود.
قبول دارید مقوله بازیگردانی در فیلمهای تهرانی و حتی در برخی از شهرستانها مانند اصفهان خیلی بیشتر از فیلمسازی در مشهد جدی گرفته میشود؟
بله، ولی با تمام پتانسیلی که در عرصه فیلمسازی در مشهد وجود دارد، متاسفانه این هنر جدی گرفته نمیشود. چون در مشهد و خراسان فیلمی ساخته نمیشود که در آن مقوله بازیگردانی هم رشد یابد. وقتی سالها ساعتی را کوک نکنی، چون مدام در حرکت و جریان نیست، چرخدندههایش زنگ میزند و از کار میافتد. وقتی در مشهد فیلمی ساخته نمیشود، جریان فیلمسازی از رونق میافتد و به همین دلیل، هیچکس تعریف درستی از تلهفیلم ندارد و حتی نمیداند که بازیگردان چه کارایی در یک فیلم دارد! فکر میکنند کارگردان باید چند بازیگر مطرح از تهران به مشهد بیاورد و چند بازیگر هم از مشهد برای نقشهای فرعی در کنار آنها بگذارد و فیلمی را بسازد. چون دیگر برایشان مهم نیست که برای ساخت یک فیلم، شرایط مناسبی بهوجود بیاید و مهمتر آنکه کارشناسانی در امور مختلف بهکار گرفته شود. متاسفانه چون نگاه تخصصی به فیلمسازی در شهرمان وجود ندارد، هرکسی با دیدن چند فیلم و داشتن پول و امکانات، به خودش جرئت میدهد که در پست کارگردانی قرار بگیرد و چون او بهدرستی فضای فیلمسازی را درک نکرده، تمام آنچه را که به ظاهر از مقوله بازیگری دیده است را از وظایف کارگردان میداند. حتی اگر هم بعضی از کارگردانان از مقوله بازیگردانی و اهمیتش اطلاع درستی داشته باشند، آنقدر امکانات و اعتبارات مالی فیلمسازی کم و محدود است که بهراحتی از وظایف آن میگذرند و آن را جدی نمیگیرند.
شما در صحبتهایتان به حضور کارشناسان و مشاوران مختلف در کنار کارگردان اشاره کردید. آیا حضور آنها میتواند در بالابردن کیفیت اثر موثر باشد؟
اگر به این مقوله تخصصی فکر کنیم، این مهم در هر فیلمی اتفاق خواهد افتاد. بههرحال استفاده از یک کارشناس امور نظامی در یک فیلم نظامی و یا استفاده از یک کارشناس و مشاور پزشکی در فیلمی که داستانش ارتباطی به مسائل پزشکی پيدا ميكند، بهطور حتم مفید خواهد بود. حضور کارشناس مانند بازیگردان، هم وظایف کارگردان را کم میکند و هم او راحتتر به زاویه دوربین و مسائل دیگر فکر میکند.
subject to copyright.
آیا صداوسیمای خراسان در رفع معضل عدم فیلمسازی مستمر و منسجم در مشهد میتواند موثر باشد؟
به جرئت ميتوان گفت كه در چند سال گذشته، فیلم داستانی و یا تلهفیلمي در مشهد ساخته نشده که بتواند از شبکه ملی پخش شود. همیشه مدیران هنری از اولویت آثار با مضامین آیینی و سنتی سخن گفته ولی تاکنون به آن عمل نکردهاند. ایجاد شبکه استانی به این دلیل است که تمام مردم ایران از شرایط فرهنگی و آداب و رسوم همدیگر آشنا بشوند. قرار نیست که فیلمی از ساختههای اصفهانی در شبکه استانی خراسان پخش بشود. شبکه خراسان آنتن خود را با فیلمهای استانهای دیگر پر میکند و اعلام هم میکند که پخش محلی هم دارد. بنابراین باید تولیدات خراسان در این شبکه دیده شود. در مشهد از بازیگر و کارگردان خوب گرفته تا لوکیشنهای مناسب مهیاست ولی هیچ حمایتی از فیلمسازی در این شهر نمیشود. چرا باید در استانی که حرف اول را در تئاتر و سینمای کشور میزده، تئاتر و فیلم خوبی تولید نشود؟ همیشه معتقد بودم که یک دهآباد بهتر از صد شهر خراب است. متاسفانه همیشه برخی از مدیران به دنبال آمار دادن بوده و به جای اینکه امکانات خود را متمرکز یک فیلم خوب کنند، درگیر 10فیلم بد کردهاند.
... و در نهایت سخن آخر؛ پیرامون وضعيت امروز بازيگري در تئاتر و سینماي مشهد.
اگر در این زمینه به همين شكل خودجوش و بدون تعليم و آموزش، صرفاً بسنده شود به تمرينات سطحي و چند اجراي نيمبند، متاسفانه بايد بگوييم به جایی نخواهیم رسید. بايد مسئولان و صاحبنظران تصميمي عاجل بگيرند و از هرز رفتن انرژي جوانان جلوگيري كنند. متأسفانه استعداد، عشق و علاقه و همچنين آموزش، در بازيگري امروز ما جايي ندارد و آنچه بازيگر براي آن ارزش قائل است و او را به جريان مياندازد، «هستم» است. تئاتر و سینما يعني هستم، چراكه در اين بودن و هستن و جريان زمان و مكان، موقعيت دخالت مستقيم دارد. بازيگر امروز بايد دائم در مسير تلاش و تحقيق و مطالعه گام بردارد.



مشهدتئاتر