چند برش ساده از زندگي؛ همين

نقد نمایش «به‌خاطر خواب من، سرباز» به کارگردانی علی‌رضا اسدی

یکم: وقتی تاریخ اغلب کشورهای دنیا را بررسی می‌کنیم، به جنگ‌های کوچک و بزرگ بسیاری برمي‌خوريم که آثار عمیقی بر بدنه تاریخ هنر جهان برجا گذاشته‌اند. بزرگ‌ترین این جنگ‌ها را می‌توان جنگ‌های جهانی اول و دوم دانست. این جنگ‌ها بر بیشتر کشورهای اروپایی و تا حدودی بر آمریکا نیز تاثیر گذاشته و تاریخ هنر و به‌خصوص تئاتر آ‌ن‌ها را دگرگون ساخته‌اند.

در این‌سال‌ها همواره تئاتر، دو روش «بیان مستقیم اتفاقات و حوادث جنگ»و «بیان مسائل و مصایب ناشی از جنگ» را برای بیان وقایع جنگ انتخاب کرده است.

بنابراین هنر جنگ الزاماً توجه خود را مستقیم به‌حوادث جنگ معطوف نمی‌کند؛ هرچند طبیعی است که در سال‌های نخستین پس از پایان هر جنگ، آثار این حوزه، مستقیم به جنگ معطوف شود؛ اما هرچه فاصله زمانی بیشتر می‌شود مسائل ایجاد شده حاصل از جنگ که ارزش و اهمیت آن‌ها کمتر از خود جنگ نیست، توجه نویسندگان را به خود بيشتر جلب می‌کند و اتفاقاً بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار می‌گیرد. این نکته درباره ادبیات نمایشی دفاع مقدس ما نيز صدق می‌کند.

تفاوت جنگ‌های مختلف با یکدیگر عاملی است که می‌باید از چشمان تیزبین هنرمندان پنهان نماند؛ چرا که در این تفاوت‌ها، ویژگی‌هایی است که تحلیل آن کمک شایانی به ادامه روند تولید نمایشنامه مقاومت خواهد کرد. تئاتر مقاومت در ایران از همان روزهای آغازین جنگ شکل گرفت و تا کنون نیز ادامه دارد.

آثار نمايشي، جنگ ايران و عراق را تنها به عنوان يك جنگ، بهانه‌اي براي بيان موضوعات ديگر قرار داد و در واقع از آن تنها به عنوان يك موقعيت نمايشي استفاده كرد و از زواياي مختلف به آن نگريست- كه در آن فقط خود جنگ مسئله است- ولي نمي‌توان وارد بحث محتوايي آن شد و از ارزش‌ها و ازخودگذشتگي‌هاي اين نبرد نابرابر نگفت و از منظر دفاع مقدس به آن نگاه نكرد. از همين رو تئاتر جنگ، مفهومي كلي است كه در سراسر جهان مي‌توان نمونه‌هايي از آن‌ را يافت. آثار نمايشي برگرفته از جنگ‌هاي جهاني، جنگ ويتنام، جنگ كره و... اما تئاتر دفاع مقدس- كه مي‌تواند عضوي از تئاتر جنگ باشد- نگرشي متفاوت به نبردي متفاوت است و مسلما آثاري كه با اين نگرش خلق شوند ويژگي‌هاي خاص خودشان را خواهند داشت.

در تئاتر امروز باید با علم به محتواي هريك از اين واژگان -تئاتر جنگ، تئاتر مقاومت و تئاتر دفاع مقدس- دست به انتخاب بزنيم و بدانيم از هريك از اين عناوين چه انتظاري داريم و از استفاده سطحي از واژگان بپرهيزيم.

http://photo.shahrara.com/up/gallery/500/8e792f87063af6.jpg

دوم: جنگ سرشار از موقعیت است که نمایشنامه‌نویس جنگ می‌تواند به راحتی برای خلق اثری در خور توجه از آن‌ها استفاده کند. نویسندگان هوشمند‌تر، موقعیت‌هایی انتخاب می‌کنند که بیشترین دغدغه را نسبت به آن دارند و این دغدغه ذهنی را با نیکوترین ترجمه به زبان دراماتیک تبدیل و درنهایت عرضه می‌کنند و مانند هرگونه تئاتری دیگر درنهایت تماشاگران، نیک و بد اثر را به قضاوت خواهند نشست.

مهدی نصیری با نمایشنامه «به خاطر من، سرباز» کاملاً واقع‌بينانه با جنگ روبه‌رو می‌شود و بدون اینکه بخواهد تحلیل پیچیده‌ای از جنگ ارائه دهد و بدون اینکه صحبتی از دفاع بكند یا حرفی از مقاومت بزند، حرف خود را باز‌مي‌گويد، آن هم به شکلی ساده. سادگی که ویژگی محور نمایشنامه می‌شود و به‌نوعی بر شیوه اجرایی نمایش نیز تاثیر می‌گذارد.

تمام تفکر و دغدغه‌های نویسنده در «به خاطر من، سرباز» تقابل میان زندگی در برابر نابودی یا همان جنگ است. او بدون اینکه خود را درگیر ساختار داستانی کند، به چند برش از زندگی چند سرباز یا بهتر بگوییم چند برش از برخورد چند سرباز با همسرانشان می‌پردازد. زنان در این نمایشنامه، نماد زندگی هستند که مقابل مردان جنگ قرار می‌گیرند.

در اصل قهرمانان نمایشنامه نصیری، مردان جنگ و جبهه نیستند، بلکه زنانی هستند که از ترس تنها شدن خواب می‌بینند. خوابی که آن‌ها را به جنگ می‌کشاند. جنگی که قرار است فضای حاکم بر نمایش باشد اما به بهانه دیدن یک خواب، برش‌های ساده از چند زندگی به نمایش درآید؛ ساده در حد غذا خوردن، درخواست كردن سیگار و خودکار و درباره مسائل مختلف زندگی حرف‌زدن. حرف‌زدن شخصیت‌های نمایش درباره زندگی، جنگ را برای مخاطب ملموس‌تر می‌کند.

3زن در 3موقعیت زمانی و مکانی در شرایط تصمیم‌گیری قرار گرفته‌اند و تمام تفکر آن‌ها به‌دغدغه‌هایی تبدیل شده که در خواب نمود پیدا می‌کنند. دغدغه‌هایی که در سطح بیان همان زندگی می‌مانند و با آن برخورد عمیقی نمی‌شود. یعنی تمام حرف نمایش در دغدغه‌های چند زن از زندگی بعد مرگ همسرشان است. همین و هیچ‌‌گاه اين اتفاقات خیلی عمیق شکل نمی‌گیرد و پيامدهاي ناشی از جنگ مشخص نمی‌شود. هرچند همان‌طور که گفتیم سادگی در نگارش متن، یک ویژگی برای متن نصیری به‌شمار می‌آید اما به‌طور حتم این ویژگی ضعف تفکر عمیق نویسنده را جبران نمي كند.

ای ‌کاش سادگی دوست‌داشتنی نمايش در نشان دادن همان چند برش از چند زندگی چند مرد و زن جنگ، با کشته شدن مردان داستان بدون هیچ پشتوانه‌ای دراماتیک تمام نمی‌شد و در همان سادگی ‌می‌ماند و به‌شعار تبدیل نمی‌شد.

به‌هر حال از یک نکته هم نمی‌توان گذشت که با توجه به گذشت چند سال از جنگ، نمایشنامه مهدی نصیری به خاطر نوع نگارش و تازگی گفتگوهايش، بوی کهنگی نگرفته است.

http://photo.shahrara.com/up/gallery/500/2e7327f0f65ad9.jpg

سوم: همخوانی یا بهتر بگوییم همراهی متن با اجرا، از ابتدایی‌ترین دروس کارگردانی و البته با اهمیت‌ترین آن هم به‌شمار می‌آید که علی‌رضا اسدی، کارگردان نمایش سعی ‌می‌کند با ایجاد فضای ساده مانند سالن انتظار در پشت‌ جبهه، تعهد خود را به متن اثبات کند.

هرچند معتقديم تئاتر امروز دنيا به سمت سادگي مي‌رود اما هيچ‌گاه در آن مفاهيم ساده و سطحي مطرح نمي‌شود. اسدی هرچند به ساده‌ترین شکل ممکن از لحاظ «طراحی اجرا» به متن و زبان نمایشنامه نزدیک می‌شود اما هيچ‌گاه به‌ سمت مفهومي كه مي‌توانست تفكرات عميق‌تري را در صحنه براي مخاطب خود به‌وجود آورد، نمي‌رود و به‌نوعي هيچ علامت سئوالي براي مخاطب به‌وجود نمي‌آورد. هرچند شخصيت‌ها با لهجه‌هاي مختلف به صميميت و ارتباط تماشاگر كمك مي‌كنند اما هيچ‌گاه از مرز شخصيت‌پردازي فراتر نمي‌روند.

طراحی صحنه در سه میز و شش صندلی يا بهتر بگوییم در چند اکسسوار خلاصه می‌شود، هرچند تمام اين‌ها در صحنه کاربرد دارند یا باز هم بهتر بگوییم استفاده می‌شوند اما هیچ‌گاه ما را در فضای حاکم بر نمایش قرار نمی‌دهند.

تكرار‌هاي كارگردان نمايش كه مي‌توانست به‌بهترين شكل عامل اتصال اكت‌هاي مختلف و به نوعي عامل ارتباط ميان قسمت‌هاي مختلف نمايش و آدم‌هاي آن باشد، در برخي مواقع بي‌منطق جلوه مي‌نمايد. تکرار یک یا چند دیالوگ به‌ بهانه خارج شدن از داستان يا بهتر بگوييم پايان برشي از زندگي یک زوج براي ورود به‌برشي از زندگي زوج ديگر استفاده مي‌شود، بخش عمده تفكر و خلاقيت كارگردان نمايش محسوب مي‌گردد اما به درستي از لحاظ عناصر زيبايي‌شناسانه با آن برخورد نمي‌شود و در اين رابطه هيچ استفاده كاربردي از نور و موسيقي كه مي‌توانست با عنصر تكرار -هرچند در سطح يك خودكار گرفتن يا گرفتن قاشق- مفهومي‌تر برخورد كند، نمي‌شود.

به هرحال «به‌خاطر خواب من، سرباز» از برش‌هاي ساده و صميمي از زندگي چند سرباز كه تا حدودي با تماشاگر هم ارتباط برقرار مي‌كند، در پايان به يك فضاي ذهني با نورهاي آبي مي‌رسد كه هيچ‌گاه در باور تماشاگر نمي‌گنجد و نگارنده بر اين نظر است كه بهتر بود همان‌طور كه نمايش آغاز مي‌شود و ادامه مي‌يابد، به همان شكل رواني پايان يابد. نتيجه تعبير خواب زنان جنگ، خود مي‌توانست با يك علامت سئوال بزرگي براي مخاطب همراه باشد تا خود به دنبال پايان آن بگردد. شهيد شدن آن سه سرباز در پايان و تحقق يافتن خواب زنان با توجه به نوع بازي برخي بازيگران و نوع شخصيت‌پردازي كه بروز داده مي‌شود، باورپذيري را براي مخاطب كم مي‌كند. متاسفانه بازي بازيگران به دودسته تقسيم و به شكل دوگانه‌اي بروز داده مي‌شود به نوعي كه برخي بازيگران نمايش خيلي به نقش نزديك هستند و برخي هم دور و حتي سير نمايش را به لودگي و هجو نزديك مي‌كنند.

به هرحال اين نمايش كه در قالب طرح دوسالانه تئاتر مشهد به روي صحنه رفت، مي‌توانست در زمينه تئاتر جنگ يا تئاتر مقاومت اثري پرمايه و پوياتر باشد. با اميد آن روز كه مردم به عنوان عنصر اصلي شكل‌دهي تئاتر و نمايش جدي گرفته شوند.